نویسندگان:
عنایت الله یزدانی (1)
مصطفی قاسمی (2)




 

چکیده

جریان‌های سلفی در تونس را می‌توان به سه شاخه تقسیم کرد: 1. سلفی علمی؛ 2. سلفی حرکتی یا اصلاحی؛ 3. سلفی جهادی. از میان جریان‌های سلفی که خواستار اجرای شریعت اسلامی و تدوین قوانین بر اساس احکام دینی هستند، جریان جهادی، تعصب بسیاری به مذهب مالکی دارد و گرایش وهابی نیز در این جریان، حضور جدی دارد. جنبش «النهضه»، مهم‌ترین جریان اسلام گرای تونس، می‌کوشد برای تقویت جایگاه خود در مقابل رقیبان سکولارش، سلفی‌ها، به خصوص «سلفی‌های علمی» را به سمت خود جذب کند، اما از طرفی، به دلیل فشارهای بین‌المللی، این جنبش در برابر برخی از سلفی‌ها، به خصوص جهادی‌ها، مواضع تندی به کار گرفت. نکته مهم آن که جامعه تونس نیز با رویکرد مسامحه آمیز خود، همچنان با جریان سلفی تعارض جدی دارد. با توجه به فضا و فرهنگ جامعه تونس، به نظر می‌رسد جریان‌های جهادی و رادیکال سلفی تونس که خواهان خلافت اسلامی با استانداردهای وهابیت‌اند، در آینده این کشور تأثیر عمده و مهمی نخواهند داشت، بلکه هر از گاهی به عنوان نیرویی اخلالگر ظاهر می‌شوند، اما جریان معتدل سلفی با همراهی سایر احزاب میانه روی اسلامی، نسبت به همتایان تندروی خود، حضوری پر رنگ‌تر خواهند داشت.

کلیدواژگان:

سلفی‌گری، جریان‌های سلفی، احزاب سلفی، النهضه، تونس.

مقدمه

سلفی‌گری در اصطلاح به جریانی فکری گفته می‌شود که معتقد است مسلمانان برای دست یابی به اقتدار و عزت گذشته خود باید به شیوه‌های فکری و ارزش‌های بزرگان دینی در گذشته تمسک جویند. ریشه‌های این تفکر، به جریانی در نیمه نخست سده سوم هجری، تحت عنوان «اصحاب حدیث» می‌رسد. در این میان، احمدبن حنبل به عنوان شخصیت و رهبر مهم فکری این جریان مطرح شد و شهرت بسیاری یافت. ادعای سلفی‌ها، که عمدتاً از پیروان امام احمدبن حنبل، مؤسس مذهب حنبلی، هستند، آن است که در اعمال، افعال و اعتقادات دینی و مذهبی خود، تابع سلف صالح، یعنی اصحاب پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و تابعان‌اند.
در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، «احمدبن تیمیه» و سپس شاگرد او «ابن قیم جوزی»، عقاید حنبلیان را به گونه‌ای افراطی احیا کردند. سرانجام محمدبن عبدالوهاب بن سلیمان تمیمی، با الهام از اندیشه‌های ابن تیمیه و شاگرد او ابن قیم جوزی و با طرح مجدد ادعای بازگشت به اسلام اصیل، اندیشه پیروی از سلف صالح را بار دیگر رواج داد و قرائتی بسیار افراطی را به عرصه منازعات کلامی آورد. البته باید اذعان کرد که سلفی‌ها نیز مانند همه جریان‌های دیگر، طیف‌هایی را شامل می‌شوند که از افراطی خشونت طلب تا اصلاحی و میانه رو را در بر می‌گیرد.
بروز و حدوث سلسله تحولات اجتماعی و اقتصادی در پایان دهه‌های 1970 و 1980 م. همچون پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و رشد حرکت‌های اسلامی، سبب رشد و گسترش اسلام گرایی به معنای عام و اسلام گرایی سلفی وهابی و جهاد تکفیری به معنای خاص آن در شمال آفریقا در آغاز دهه هشتاد شد. با محدود کردن جماعت «اخوان المسلمین» در مصر و دیگر کشورهای شمال آفریقا و نیز شکست‌های پی در پی ارتش‌های عربی در جنگ با اسرائیل و همچنین سیاست دولت‌های عربی در مبارزه با ایدئولوژی انقلابی ایران، فضا و مجال مناسبی برای سلفی‌های وهابی و جهادی تکفیری در شمال آفریقا به وجود آمد؛ فضایی که تا پیش از این، اسلام فقاهتی و اسلام سلفی اخوانی به همراه اندیشه‌های صوفیانه، همه آن را پوشش می‌دادند.
علت‌های دیگری نیز در این میان مؤثر بود؛ از جمله بازیابی هویت مکدر عربی ناشی از شکست ناسیونالیسم عربی، ایجاد هویت غرب ستیز و ملی و بومی نگرانه، ایجاد طبقه‌های گوناگون اجتماعی و گسیختگی اجتماعی در منطقه و حاشیه نشینی در مناطق فقیرنشین و مستعد افراط گرایی جهادی و تکفیری.
این جریان در تونس، همچون سایر کشورهای عربی شمال آفریقا، در دهه‌های واپسین سده بیستم ظهور اجتماعی یافت. از آن هنگام، سلفی‌گری توانست به صورت روزافزون در سطوح اجتماعی و سیاسی رشد کند و به رغم تمام تلاش‌های رژیم «بن علی» برای رویارویی با سلفی‌ها، پایگاه اجتماعی خویش را گسترش دهد. هم زمان با انقلاب‌های عربی، جنبش سلفی‌گری در تونس با آزادی همه زندانیان جنبش و سایر گروه‌های اسلامی و هم چنین گسترش اتحاد میان «النهضه» و «سلفی‌ها» رشد یافت.
پرسش‌های قابل طرح این است که جریان‌های سلفی حاضر در تونس کدام‌اند؟ و آینده پیش روی این جریان‌ها چه خواهد بود؟ فرضیه این مقاله این است که به طور کلی سلفی‌گری در تونس را می‌توان در قالب سه جریان اصلی سلفیه علمی، جنبشی و جهادی بررسی کرد. هم چنین فرضیه این مقاله برای پرسش دوم این است که غیر از سلفیه جهادی، دو جریان دیگر در کنار جریان اسلام گرای معتدل در تونس آینده ایفای نقش خواهند کرد.

1. سلفی‌گری در تونس از گذشته تا کنون (بررسی مختصر)

مسیر، افکار، مرجعیت و سازمان دهی جریان سلفی وهابی در کل جهان اسلام پدیده‌ای نوظهور نیست و تلاش‌ها برای ترویج تفکر سلفی وهابی در تونس به اوایل قرن نوزده بازمی‌گردد. در 1803 م. محمدبن عبدالوهاب خطاب به مردم تونس، آن‌ها را به سلفیت دعوت کرد. احمدبن ابی الضیاف، مورخ تونسی (1802-1874م.)، در بخش سوم از کتاب الاتحاف درباره این دعوت و دعوت پادشاه تونس (محمدالامین بای) از علما برای بیان نظریاتشان درباره آن، بحث کرده است. واکنش علمای تونس در این خصوص منفی بود. آن‌ها این دعوت را به طور قاطع رد کردند.
تاریخ ظهور و شکل گیری تشکیلاتی سلفیت به طور مشخص و واضح در تونس به اوایل دهه نود از قرن گذشته میلادی باز می‌گردد. تا پیش از برخورد جدی دولت با سلفی‌های میانه رو در تونس، فضای اسلامی تونس تحت سیطره و نفوذ گروه‌های اسلام گرای میاه رو قرار داشت. مهم‌ترین این گروه‌ها، «اخوان المسلمین» و «جنبش اتجاه اسلامی» بودند که گروه اخیر بعدها تحت رهبری «راشد الغنوشی» به «النهضه» تغییر نام داد. با خیزش اسلامی عمومی در تونس که بعدها شدیداً از انقلاب اسلامی در ایران متأثر شد، دولت آن کشور به شدت با گروه‌های اسلام گرای تونس که عمدتاً خط مشی سلفی میانه رو داشتند، برخورد کرد تا اینکه عملاً در طول دهه نود از حضور رسمی النهضه و بیشتر گروه‌های اسلامی میانه رو در کشور خبری نبود. به این دلیل بر خیل جوانان بریده از جامعه و گروه‌های سنتی موجود در آن به شدت افزوده شد و در نتیجه فضای مناسبی برای رشد گروه‌های تندروی جهادی و تکفیری فراهم آمد.
تأخیر در ظهور سلفیه و انتشار آنها در تونس، علت‌های متعددی دارد، از جمله:
الف. وجود نهاد عظیم «جامع الزیتونه» به همراه علما و شیوخ اشعری و جایگاه برجسته و اصیل این نهاد که هیچ عقیده‌ای را خلاف عقیده و تصوف سنی مسلک خود، مخصوصاً تفکر وهابی، نمی‌پذیرد. این جایگاه و اصالت، منشأ تقویت روحیه عمومی ملت تونس و پای بندی آنان به فرهنگ و اسلام محلی خودشان است؛ فرهنگی که آن‌ها را در مقابل افکار و اندیشه‌های نفوذی، که قصد تغییر شیوه زندگی و تفکر چند صد ساله آنها را دارد، مصون کرده است.
ب. تونس خیلی زود و به تنهایی طرح «مدرنیزاسیون مدنی» را بر اساس «حزب الدستور» (قانون اساسی) و به رهبری «حبیب بورقیبه» آغاز کرد و وارد درگیری طولانی مدتی با گروه‌های افراطی و واپس گرا شد که این امر خلاف رویکرد سلفی‌ها بود.
ج. جنبش اسلام گرایی تونس، طی سه مرحله خود (جماعت اسلامی از 1969 تا 1979 م.، سپس جنبش اتجاه اسلامی از 1979 تا 1989 م. و بالاخره جنبش النهضه از 1989 تا به امروز)، تا حدی تحت تأثیر طرح مدرنیزاسیون قرار گرفت که این مسئله نیز باعث تأخیر ظهور جریان سلفی در تونس شد.
د. اثرگذاری فکری رهبرانی چون «عبدالعزیز الثعالبی»، «طاهر» و سپس فرزند وی «فاضل بن عاشور» و تمام کسانی که افکار اسلام گرایانه روشن گرایانه را پذیرفته بودند. (3)
علی رغم تأخیر در ظهور و انتشار سلفیه در تونس، همه گیر شدن موج اسلام گرایی، به ویژه افزایش نفوذ آن در میان جوانان طبقه متوسط شهری باعث شد طی چند دهه، گرایش به اسلام در بافت اجتماعی همه کشورهای عربی نفوذ کند. تونس نیز از گسترش این نوع اسلام گرایی بی نصیب نماند و زمانی که موج جنبش‌های اسلام گرا طی دهه‌های 1340 و 1350 ش. جهان عرب را در بر می‌گرفت، بافت سیاسی – اجتماعی تونس با یک دهه تأخیر از این موج تأثیر پذیرفت و به مثابه جنبشی سیاسی در دوران «بورقیبه» و «بن علی» هویت یافت.
عوامل متعددی در شیوع جریان سلفی، مخصوصاً «وهابی» و «جهادی» در تونس پس از مقاومت طولانی مدت این کشور در مقابل این جریان نقش داشتند که مهم ترین آن‌ها عبارت‌اند از:
الف. اندیشه سلفی‌گری جهادی پس از جنگ افغانستان به تدریج ابعادی بین‌المللی و گسترده‌تر از مرزهای برخی از کشورهای عربی به خود گرفت. این تحول، به ویژه پس از تأسیس سازمان «القاعده» و رویارویی آن با غرب از طریق حمله‌های گسترده و اثرگذاری چون حادثه 11 سپتامبر 2001 م.، شکلی عملی به خود گرفت. 11 سپتامبر و سپس اشغال دو کشور اسلامی افغانستان و عراق در سال‌های نخست، موجی از گرایش به جریان‌های تندروی سلفی و تکفیری را در کشورهای عربی، از جمله تونس، به راه انداخت.
ب. دومین عامل، انقلاب تکنولوژی ارتباطات بود که نه تنها انتشار اندیشه سلفی‌گری را همچون سایر اندیشه‌ها از طریق تلویزیون‌های ماهواره‌ای و نیز اینترنت میسر کرد، بلکه به تدریج قدرت و قابلیت سازمان دهی این جریان‌ها را با بهره گیری از تکنولوژی‌های ارتباطی پیشرفته بالا برد. فناوری‌های پیشرفته ارتباطی برای جریانهای سلفی این امکان را فراهم کرد که گفتمان خود را برای مخاطبان بیشتری مطرح کنند؛ امری که در عمل به معنای دور زدن سرکوب دولتی و منع حضور فیزیکی این جریان‌ها در بسیاری از کشورها، از جمله تونس، بود.
ج. سومین عامل که خاص تونس است و در برخی کشورهای عربی نیز به صورت‌های متفاوت و متناسب با این کشورها مشاهده می‌شود، خروج نیروهای اسلام گرای میانه رو از صحنه، در نتیجه سرکوب حکومت بن علی و هم چنین منع برپایی مناسبت‌های دینی و در مجموع، تلاش برای نهادینه کردن سکولاریزاسیون در جامعه تونس بود. این امر از یک سو به خروج نیروهای اسلام گرای میانه رو از صحنه و در نتیجه به ایجاد خلأ میان جامعه و نهاد دینی سنتی انجامید و از سوی دیگر باعث گرایش بسیاری از جوانان تونسی به جریان‌های تندرو شد که هم در سطح رسانه‌های ممنوعه فعال بودند و هم گفتمانی را حمل می‌کردند که ظلم و فشار حکومت را تقبیح می‌کرد و لذا به آن توجه می‌شد. (4)
هم چنین قطع جریان روشنگری و اصلاحات اجتماعی و دینی، که با «خیرالدین» و «طاهر حداد» و «طاهر بن عاشور» و ... شروع شده بود، و قطع هر نوع گفت و گوی فکری و تبادل اندیشه درباره مسائل مربوط به جنبش اسلامی از سوی حکومت، از عوامل مهم گسترش سلفی‌گری در تونس بود. (5)
چنان که اشاره شد، جنبش سلفیه به مثابه جنبشی سیاسی در دوران بورقیبه و بن علی هویت یافت. سیاست‌های غربی سازی «زین العابدین بن علی»، رییس جمهور پیشین تونس، با واکنش شدید موج تازه بنیادگرایی و نیز اسلام سلفی در این کشور روبه رو شد، اما به دلیل این که بخش بزرگی از جامعه تونس به سیاست نگاهی عرفی دارند، روی کار آمدن اسلام گراها با واکنش منفی گروه‌های لیبرال عرفی گرا مواجه شد. (6)
سلفی‌ها در دوره زمامداری بن علی، تمام توان و وقت خود را بر علوم شرعی و مساجد متمرکز کرده بودند و با سیاست کاری نداشتند. با این حال، رژیم بن علی، به عنوان رژیمی سکولار، با سلفی‌ها، به عنوان جریانی اسلام گرا، با ابزار سرکوب برخورد می‌کرد و تمام ابزارهای خود را برای جلوگیری از رشد این جریان به کار گرفت. این امر سبب شد در واپسین سالهای حکومت بن علی، هزاران عضو جریان‌های سلفی در زندانهای رژیم پیشین تونس جای گیرند. با این حال، رویارویی و سرکوب یاد شده به هیچ وجه نتوانست از گسترش حضور و فعالیت جریان سلفی در تونس بکاهد و تنها از شدت آن کاست. در واقع، در فضایی که رژیم، اصلی‌ترین جریان اسلام گرای تونس، یعنی حزب النهضه را به حاشیه رانده و قدرت تحرک را از آن سلب کرده بود و سایر جریان‌ها و احزاب سیاسی، وضعیت بغرنجی را به علت سرکوب و استبداد رژیم بن علی تجربه می‌کردند، جریان سلفی، ابزارهای دینی ویژه‌ای همچون مساجد و نهادهای خیریه برای بسط گفتمان خویش و جذب جوانان تونسی داشت که سایر احزاب از آن برخوردار نبودند. در نتیجه، رشد سلفی‌گری تا انقلاب «یاسمن» 2011 م. ادامه یافت.
با وقوع انقلاب یاد شده و گریز بن علی از تونس، فضای فعالیت برای جریان سلفی، همچون سایر جریان‌ها و احزاب سیاسی، بازتر شد. در دوره پس از انقلاب، جریان سلفی در فراز و نشیب‌هایی متوالی، وارد تعامل و نیز رویارویی با وضعیت جدید شده است. این امر از رشد گرایش‌های مختلف سلفی در تونس حکایت دارد؛ جریان‌هایی که از یک سو جویای تعامل با نظام جدید و ورود به صحنه سیاسی و به کارگیری ابزارهای مسالمت آمیز در این زمینه هستند و از سوی دیگر، خواستار دگرگون کردن وضعیت سیاسی تازه تونس بوده‌اند و در این راه از تمام ابزارها، از جمله ترور مخالفان خویش، بهره می‌گیرند.

1.1. بافت انسانی جریان سلفی در تونس

برای محاسبه رقم‌ها، آمار و درصدهای مربوط به این موضوع، ناگزیر به استفاده از اطلاعات مربوط به 1208 مورد از سلفی‌ها از 2007 تا 2009 م. بسنده می‌کنیم:

استان

درصد

استان

درصد

تونس

23/63

بن عروس

1/73

بنزوت

10/77

سلیانه

1/62

مدنین

8/84

المنستیر

1/27

سیدی بوزید

8/45

تطاوین

1/15

قبلی

6/02

اریانه

1/15

مهدیه

5/56

حبزوبه

1/15

سوسه

5/33

بابس

0/92

القصرین

4/98

توزر

0/81

قیروان

3/70

باجه

0/69

نابل

3/36

متولدین خارج

0/69

صفاقس

2/78

اغوان

0/11

اکاف

2/20

 

 

1. 2. پراکندگی جغرافیایی جریان سلفی در تونس (از 2007 تا 2009 م.)

این جریان بر اساس گروه سنی به دسته‌های زیر تقسیم می‌شود:
الف. از 19 تا 24 سال: حدود 30 درصد؛
ب. از 25 تا 30 سال: حدود 48 درصد؛
ج. از 31 تا 37 سال: حدود 11درصد.
بقیه در گروه‌های سنی دیگر قرار دارند. در این آمار، کارگران 36 درصد، دانشجویان و دانش آموزان 34 درصد، تجار پانزده درصد و بقیه، صاحبان سایر مشاغل از سلفی‌ها را تشکیل داده‌اند. (7)

2. جریان‌ها و احزاب سلفی در تونس

2. 1. جریان‌های سلفی در تونس

همان گونه که پیش از این ذکر شد، جریان‌های سلفیه در تونس به سه دسته علمی، حرکتی و سلفیه جهادی تقسیم می‌شوند. این جریان‌ها در اهداف و روش‌ها و مهم‌تر از آن، در برخی از باورهای دینی با یکدیگر تباین‌هایی دارند. وجه اختلاف آن‌ها، مواضعشان در خصوص حاکم و تصورشان از فعالیت سازمان یافته و مکانیسم کار است. برخی از آن‌ها طرفدار سازش با نظام‌اند؛ بعضی فقط به دعوت به اصلاحات بسنده می‌کنند و گروهی خواستار جهاد هستند. دانشگاه «زیتونه» و مرکز پژوهش‌های اسلامی وابسته به آن در قیروان، مهم‌ترین پایگاه و عقبه فکری جریان‌های سلفیه است. این جریان‌ها در مقایسه با جریان نخبگان اسلامگرای لائیک، در اقلیت قرار دارند که شرح مفصل آن در ادامه می‌آید:

2. 1.1. سلفیه علمی

سلفیه علمی، یکی از گروه‌های جریان سلفی در تونس است. این گروه، صلح طلب هستند و به طرح دعوت و وعظ بسنده می‌کنند. مبلغان آن، به ابعاد فقهی و عقیدتی تکیه کرده‌اند و به دنبال علوم شرعی هستند. آن‌ها خود را دنباله رو مراجع سلفیه علمی در خارج (مثلاً مصر) و مخصوصاً نهاد دینی وهابی در عربستان می‌دانند. این جریان در دهه 1990 م. با بازگشت جمعی از دانش آموختگان تونسی از دانشگاه اسلامی به تونس و تلاش آن‌ها برای ترویج افکار سلفیه علمی در میان جوانان، وارد این کشور شد و به سبب وجود شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنت، به سرعت شیوع یافت. (8)
به اعتقاد این دسته از سلفی‌ها، قیام علیه حاکم حرام است، حتی اگر ظالم باشد. اغلب شیوخ آن‌ها از هواداران رژیم بن علی بودند و بن علی نیز فعالیت‌های آن‌ها را تا حدودی نادیده می‌گرفت. رویکرد سلفی‌های علمی تونس، نه تنها در جهت حفظ نظام بن علی بود، بلکه هم چنین این جریان با تحریم عملیات استشهادی فلسطینی‌ها علیه اسرائیل و «خودکشی» خواندن آن، عملاً فاصله قابل توجهی از دیگر انواع سلفیتِ تونسی و عربی گرفت. از جمله مهم‌ترین شخصیتهای جریان سلفی‌گری علمی، «کمال بن محمد بن علی المرزوقی» و نیز «شیخ بشیر بن حسن» هستند.
نگاه سلفی‌گری علمی به فعالیت سیاسی و حزبی و نیز جمعیتی، نگاهی منفی است و بر این مقوله مبتنی است که اسلام با حزب گرایی سازگار نیست. از جمله تبعات این کار، ایجاد انشقاق درون امت است. در نتیجه، فعالیت حزبی در ساختار سیاسی یا فراتر از آن، به هر صورتی که باشد، از دید آن‌ها مذموم است. آن‌ها سیاست را امری منافی پرهیزگاری و بی فایده و حقیر می‌شمارند و بر ایشان، دموکراسی نیرنگی گمراه کننده و شیوه‌ای وسوسه انگیز است که در نهایت در مسیری دور از جاده منتهی به خلافت، به بن بست می‌رسد. (9)
بدین ترتیب، سلفیت علمی با رد قیام علیه حکومت موجود و حاکمی که اولی الامر در نظر گرفته می‌شود، حرکت در خارج از چارچوب‌های موجود را برای ایجاد تغییر، طرد می‌کنند و از سوی دیگر، با رد فعالیت حزبی و انجمنی و سازمانی درون چارچوب موجود، آن را بدعتی مذموم می‌داند و رد می‌کند. لذا تغییر در نگاه این جریان، اساساً نباید از سوی جامعه صورت بگیرد. (10) پیروان این جریان با دوری از سیاست، از طریق مدارس مذهبی و انجمن‌های اسلامی و سازمان‌های خیریه و امداد، فعالیت‌های خود را به امور آموزشی و اجتماعی محدود می‌کنند. سلفی‌گری علمی، تربیت دینی و تبلیغ و ارشاد را هدف خود می‌داند و گاه حتی به وابستگی به سلفی‌گری «مدخلی» متهم می‌شوند که بر آشتی جویی و مدارا با حاکمان و منع خروج بر آنان تأکید شدید دارد.
تعداد سلفی‌های علمی، حدود بیست هزار نفر است که بیشتر در شهرهای «تونس» و «سوسه» (170 کیلومتری پایتخت) حضور دارند. بیش از نیمی از حامیان «النهضه»، روابط نزدیکی با سلفی‌های علمی دارند و اکثر افراد این گروه نیز امروزه حامی «جنبش النهضه» هستند. شیخ معروف آن، «شیخ بشیربن حسن» است که اکنون با النهضه همکاری می‌کند. وی در خطبه‌ای، مخالفان این جنبش را کافر دانسته است. (11) این جریان در تونس، مخصوصاً در میان جوانان تحصیل کرده شیوع یافته است و پیروان زیادی دارد و به اختصار به آن‌ها «سلفی‌ها» می‌گویند، اما آن‌ها برخلاف سایر گروه‌های اسلامگرا، مثل «النهضه» یا «حزب التحریر» در قالب جماعت یا جنبش تشکیلاتی و هرمی منسجم سازمان دهی نشده‌اند، بلکه در قالب گروه‌های پراکنده، هر یک مسجد و مرجع خاص خود را دارند.

2. 1. 2. سلفیه حرکتی (اصلاح طلب یا جنبشی)

این جریان از نظر فکری و عملی، تا حدی شبیه سلفیه علمی و نزدیک به تفکر اخوانی است. این جریان که پیش‌تر فقط خواستار اصلاحات سیاسی بود، امروزه خواهان مشارکت عملی در فعالیت‌های سیاسی و تشکیل حزب و تفکر سلفی به عنوان چارچوبی جهت تبیین نحوه برخورد با واقعیت‌های سیاسی – اقتصادی – آموزشی و اقتصادی است. به عبارتی این جریان، زندگی سیاسی دموکراتیک را پذیرفته است و در چارچوب آن فعالیت می‌کند و انتخابات آزاد را به عنوان ابزاری برای چرخش نخبگان می‌پذیرد. این جریان سلفی، در 1988 م. با تأسیس «جبهه اسلامی تونس» به رهبری «محمدعلی الحراثی»، «عبدالله الحاجی» و «محمد خوجه» فعالیت خود را آغاز کرد (12) و پس از بازگشت بسیاری از جوانان تونسی جهادگر مستقر در افغانستان به تونس، ظهور و بروز جدی یافت. البته جبهه اسلامی تونس، در ابتدا شامل بسیاری از سلفی‌ها، از جمله سلفی‌های جهادی می‌شد که در سال‌های بعد، این دو جریان از یکدیگر جدا شدند. در واقع روشن است که جریان سلفیت سیاسی یا جنبشی، به تدریج و با جدا شدن از سلفی‌های جهادی، به سوی پذیرش ساز و کارهای سیاست رسمی و عمل در چارچوب آن‌ها حرکت کرده است. این جریان در دوره جدید، بسیار به سلفیت مصری نزدیک شده و اغلب گفتمانی نزدیک به آن‌ها در پیش گرفته است.
پس از انقلاب «یاسمن» تونس، چند حزب سلفی از درون این جریان ظهور کرد که از جمله مهم‌ترین آن‌ها، «حزب الإصالة السلفی»، «حزب الإصلاح السلفی و حزب الرحمة السلفی» هستند. البته این نوع سلفی‌گری به فعالیت حزبی محدود نماند و فعالیت در چارچوب جمعیت‌های خیریه، آموزشی و غیره را نیز در پیش گرفت. در حال حاضر ده‌ها جمعیت و انجمن زیر چتر این نوع سلفیت در تونس فعال‌اند (13) که زیر چتر فراگیر «الجبهه التونسیة للجمعیات الإسلامیة» با مدیریت شیخ مختار الجبالی، که از جمله شناخته شده‌ترین و معتبرترین شیوخ سلفیتِ تونسی است، فعالیت می‌کنند.
ویژگی‌های دیگر این جریان سلفی در تونس عبارت‌اند از:
الف. مذهب مالکی، مبنای شرعی جنبش سلفی در تونس است و بر اعتقاد صحیح به کتاب و سنت پیامبر مبتنی است؛
ب. کار سازمانی و حزبی مجاز است و با قوانین شرع در تضاد نیست؛
ج. فراخوان برای مشارکت سیاسی به منظور کاهش شر و ترویج خیر و نیکی در کشور ضروری و واجب است؛
د. اسلام باید به عنوان شیوه و راه حلی برای مشکلات مردم در سراسر جهان و نیز اتخاذ رویکردی معتدل و به دور از خشونت و افراط گرایی ارائه شود.
سلفیه حرکتی، هواداران بسیاری در میان کارمندان دون پایه دارد. به رغم تردیدها و بحث‌های بسیاری که در خصوص گرایش این جریان به خشونت یا عدم خشونت در تغییرات سیاسی وجود دارد، رهبران آن به صراحت اعلام کرده‌اند که به دنبال تغییر مسالمت آمیزند.

2. 1. 3. سلفی جهادی

این گروه، افراطی‌ترین گروه سلفی است و به عکس جریان سلفیه حرکتی، خواستار شورش علیه حاکم و انواع فعالیت‌های جمعی، از جمله عملیات مسلحانه است. این نوع سلفیت، البته در سطح منطقه‌ای فراگیر بوده است و نمی‌توان آن را در کشورهایی خاص خلاصه کرد. در این معنا، سلفیت جهادی جریانی بین‌المللی است که ماهیت و اهداف خود را از همین بُعد بین‌المللی کنش خویش می‌گیرد؛ کنشی که بنا بر اعتقاد بزرگان این جریان، برای مقاومت در برابر تهاجم صلیبی به سرزمین‌های اسلامی انجام داده می‌شود و هدف آن، مبارزه با اشغالگران و آزاد کردن سرزمین‌های اسلامی از نفوذ و حضور صلیبی‌هاست. به ویژه پس از اشغال افغانستان و عراق، بُعد بین‌المللی کنش این نوع سلفی‌گری آشکارتر شد و به صورت گسترده‌تر محل تأکید قرار گرفت.
این گروه در تونس، برای نخستین بار در دهه هشتاد میلادی، با حضور جمعی از جوانان، که دست به ضد عملیات ساده ابتدایی زده بودند، فعالیت خود را آغاز کرد. در عملیات مذکور، تعدادی از عوامل آن کشته و برخی بازداشت شدند و گروهی دیگر به خارج از تونس گریختند که یکی از آن‌ها «شیخ محمد الازرق» بود که فتوای جهاد و مشروعیت اقدام علیه حکومت و دستگاه‌های وابسته به آن را صادر کرده بود. وی پس از انجام دادن این عملیات به عربستان گریخت، اما نظام عربستان در اواسط دهه هشتاد میلادی وی را دستگیر کرد و تحویل دستگاه اطلاعات تونس داد و حکم اعدام وی صادر شد.
در دهه 1990 م.، فعالیت سلفیت جهادی و اندیشه این جریان در تونس با ورود «شیخ الضریر الإدریسی» از عربستان و آموزش‌های دینی وی در استان «سیدی بوزید»، رشد خود را آغاز کرد. تعدادی از عناصر این جهاد در اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود قرن گذشته میلادی، پس از چند تجربه جهادی ناموفق به افغانستان رفتند و برخی از آن‌ها کوشیدند هسته جماعت جهادی یکپارچه‌ای نظیر کار لیبیایی‌ها و الجزایری‌های مقیم افغانستان تشکیل دهند، اما تلاششان به دلیل فقدان کادرهای شایسته بین آن‌ها بی نتیجه ماند. پس از خروج افغان‌های عرب از افغانستان در 1992 م.، جهادی‌های تونسی به سودان رفتند و باز هم کوشیدند جماعت مورد نظرشان را تشکیل دهند، اما این بار هم ناکام ماندند. پس از تسلط طالبان بر افغانستان و ورود موج دوم افغان‌های عرب به این کشور، ده‌ها تن از جهادی‌های تونسی، پس از شرکت در جنگ با صربستان و نسل کشی، در اواسط دهه نود از بوسنی وارد افغانستان شدند و در آن جا توانستند پایگاه مستقلی برای خود تشکیل دهند، اما فرصتی برای توسعه این پایگاه به منظور بازگشت به تونس برای جهاد پیدا نکردند.
در دهه نخست سده بیست و یکم، این جریان توانمندی قابل توجهی در بسیج جوانان تونسی و فرستادن آن‌ها به «جبهه‌های جهاد» در افغانستان و عراق داشت.(14) بعد از حادثه یازده سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان در دسامبر 2001م.، اردوگاه سلفی‌های جهادی تونسی نیز در جنگ علیه نیروهای آمریکایی در جبهه ارتفاعات تورابورا در کوه‌های سلیمان در غرب جلال آباد شرکت کردند و ده‌ها نفر از آن‌ها کشته و تعدادی نیز اسیر شدند و به این ترتیب، تجربه نوپای جهادیان تونسی در آزمایشگاه‌های افغانستان از پا افتاد.
نظام «زین العابدین بن علی» طبعاً در برابر این جریان و اهداف آن قرار می‌گرفت. این رویارویی به دو دلیل عمده صورت می‌گرفت: نخست بیم از قدرتمند شدن سلفیت جهادی در تونس و تأثیری بود که این جریان خطرناک می‌توانست بر تداوم حکومت بن علی داشته باشد. به ویژه آن که سلفیت جهادی برخلاف نمونه علمی آن، از نظریه طاعت گذشته، جویای رویارویی با رژیم‌هایی بود که متحد غرب به شمار می‌رفتند که طبعاً رژیم بن علی نیز از جمله این رژیم‌ها بود. بدین ترتیب، ابتدا قانونی برای مبارزه با تروریسم وضع شد و سپس محاکمه اعضای این جریان آغاز شد. در نتیجه، سازمانی زیرزمینی با نام «جند اسد بن الفرات» تأسیس شد و رویارویی با نیروهای دولتی، پیش از انقلاب تونس وارد مرحله جدیدی شد.
دومین دلیل رویارویی نظام بن علی با سلفیت جهادی، تلاش برای قرار دادن سرکوب‌های داخلی رژیم علیه نیروهای مخالف، زیر چتر مبارزه با تروریسم در اتحاد با ایالات متحده بود. به عبارتی، رژیم بن علی از جنگ علیه تروریسم، که در آن دوره، اولویت نخستِ ایالات متحده در منطقه و جهان بود، برای توجیه سرکوب داخلی بهره می‌گرفت. لذا بقایای این جریان مجبور شدند به تشکل‌های منطقه‌ای القاعده در مغرب عربی در ارتفاعات الجزایر بپیوندند.
پس از 14 ژانویه 2011 م.، سازمان جهانی القاعده و بازوی منطقه‌ای آن در مغرب عربی، جریان جهادی تونسی را با استفاده از نظریات رهبران و نیروهای آموزش دیده و پول احیا کرد. هدف از احیای این مجموعه، برهم زدن ثبات در منطقه و پیش برد برنامه‌های خود در عرصه سیاست بین‌الملل و جذب نیروهای جدید و آموزش آن‌ها و نیز تلاش برای کاهش فشارهای موجود بر روی گروه‌های مسلح در الجزایر و لیبی و ایجاد خط امداد لجستیکی برای آنان بود. (15)
سلفی‌های جهادی که به جهاد به عنوان وظیفه و تکلیف نگاه می‌کنند، با توجه به بُعد بین‌المللی، جهاد را تنها به مرزهای تونس محدود نمی‌دانند، تا جایی که جهادگرایان سلفی در جنگ داخلی سوریه نیز شرکت فعال دارند. سلفی‌های جهادی در شمال پایتخت تونس در شهرهایی مثل «بیزرت»، «جندوبا»، «کاروان»، «مهدیا»، «سوس»، «سفاکس»، «تزور» و «ژربا مدنین» حضور دارند. قبل از انقلاب تونس، شمار جهادی‌ها صدها نفر بود، اما امروزه شمار آن‌ها به هفت هزار تا نه هزار نفر می‌رسد.
محدوده جغرافیایی خشونت‌ها در تونس، حاکی از آن است که اغلب کسانی که در خشونت‌های تونس دست داشته‌اند، در مناطق حاشیه‌ای تونس یا اطراف شهرهای بزرگ این کشور ساکن، و اغلب بیکار و پیش‌تر زندانی بوده‌اند. (16)
جوانان مناطق مرزی و فقیر و محروم در حاشیه پایتخت و استان‌های «بنزرت» و«سیدی بوزید» و «مدنین»، عناصر اصلی این جریان را تشکیل می‌دهند و از همین مناطق، جذب و آموزش نیرو با وعده بهشت و حورالعین برای اعزام به سوریه صورت می‌پذیرد. به اعتراف تعدادی از جوانان تونسی که برای جهاد به سوریه رفته‌اند و پس از پی بردن به حقیقت ادعاهای دروغین غرب و القاعده به تونس بازگشته‌اند، اکثر آنها به دلیل کمی سن یا بیکار بودن به سوریه می‌روند. در واقع، دو دلیل فقر مالی و عدم درک صحیح از اسلام باعث شده است جوانان تونسی بهترین طعمه برای تاجران قطری و سعودی برای قربانی شدن در سوریه به شمار روند. (17)
گروه سلفی جهادی، مانند دیگر گروه‌های اسلامگرا در مصر، محبوبیت خود را در سایه مشکلات اقتصادی کشور از طریق کمک به مناطق فقیرنشین کسب کرده است در پی آن، توانسته است ضمن نشر افکار و اندیشه‌های خود، صدها جوان تونسی را به عنوان مجاهد برای جنگ در سوریه بسیج کند.
با توجه به این وضعیت، تفسیر اقتصادی از پدیده سلفی جهادی در تونس نیز تأمل برانگیز است. عجیب نیست که اغلب کسانی که وارد سلفیه جهادی می‌شوند، از محله‌های فقیرنشین برخاسته‌اند که آمار فقر و بیکاری در آن‌ها بالاست. (18) جوانان بیکاری که در خانواده‌های فقیر رشد کرده‌اند، عناصر اصلی هستند که تمام ویژگی‌ها و شرایط اجتماعی پذیرش تفکر سلفی جهادی را دارند. آن‌ها ذخیره و پشتوانه اجتماعی این جریان هستند و دقیقاً فرمان بردار مافیای سلفی جهادی‌اند؛ مثلاً اگر از جوانانی که به سفارت آمریکا در تونس حمله کردند بپرسیم که آیا همگی فیلم توهین آمیز به شخصیت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیده‌اند، درمی‌یابیم که فقط تعداد کمی از آن‌ها این فیلم را دیده‌اند و بقیه بنا به فرمان سرکرده‌های خود و تحت تأثیر عملیات شست و شوی مغزی به راه افتاده‌اند. (19)
این گروه هیچ اعتقادی به دست‌آوردهای فرهنگی جدید، نظیر عکس، فیلم، کتاب و فناوری ندارد و پیش از این، تحت عنوان گستاخی به دین، به نمایشگاه‌های برپا شده در این حوزه‌ها حمله کرده بود.
مهم‌ترین گروه‌هایی که می‌توان آن‌ها را جزء جریان‌های جهادی دانست، «انصار الشریعه» و «جریان بیداری اسلامی» هستند. یکی از رهبران این جریان نیز «نصرالدین العلوی» است که به صراحت خواستار کفن پوشیدن و جهاد علیه دولت و ملت و سردمداران کفر در تونس است. (20)
بعد از انقلاب تونس، جریان جهادی در قالب سازمان «انصار الشریعه» به رهبری «ابوعیاض تونسی» سازمان دهی شد. او در سخنانی گفته بود که تونس سرزمین تبلیغ و دعوت است، نه جهاد. سیف الدین الرایس، سخنگوی انصار الشریعه، در کنفرانسی مطبوعاتی در تونس گفت که این گروه «به مجوز دولت برای تبلیغ کلام خدا نیاز ندارد» (21) اما دولت همواره این سازمان را به دست داشتن در اقدامات خشونت آمیز، به خصوص حمله به سفارت خانه آمریکا در سپتامبر 2012، متهم می‌کرد. جریان جهادی در زمان حکومت زین العابدین بن علی، عملیات‌های انفرادی و گروهی شاخصی در تونس انجام دادند که می‌توان به منفجر کردن دیر یهودیان در جزیره «جربه» در آوریل 2002 و درگیری با ارتش تونس در حومه جنوبی پایتخت در 2006 اشاره کرد.
انصار الشریعه به علت گستاخی غربی‌ها به پیامبر اسلام، در سپتامبر 2012 به سفارت آمریکا در تونس حمله کرد و به این دلیل در تونس معروف شد. رهبر این گروه بنیادگرا از سال 2003 تا 2011 م. در تونس در بازداشت بوده، پس از آن زیر لوای القاعده در افغانستان می‌جنگیده است. گفته می‌شود که ترور شخصیت‌های اصلی تونس (شکری بالعید و محمد البراهمی) بر عهده این گروه بوده است.
جریان جهادی به رهبری چهار سرگروه فعالیت می‌کند؛ گروه اول به فرماندهی «سیف الله بن حسین» (ابوعیاض) است که وی با چهره‌های سلفی تونس، مانند «شیخ خطیب الادریسی» مرتبط است؛ گروه دوم به فرماندهی «ابوایوب» (سلیم الفندری) است که از گروه اول جدا شده است و در پایتخت و بعضی از استان‌های تونس طرفدارانی دارد. این گروه به دلیل اختلاف‌های شدید داخلی که پس از انقلاب بیداری اسلامی در تونس میان افرادش به وجود آمد، فعالیت تشکیلاتی منسجم ندارند؛ گروه سوم، گروه «ابواسحاق» است که جمعی محدودند و پس از انقلاب بیداری اسلامی با شعار «تونس ارض دعوة و لیست ارض جهاد»، خود را به جریان سلفی علمی (التیار السلفی العلمی) نزدیک کردند؛ گروه چهارم، گروهی تندرو از نظر دینی و بسیار خشمناک در برخورد و شکل گیری هستند و به هیچ عنوان خود را رسانه‌ای نمی‌کنند و با گروه‌های سلفی تندرو در الجزایر مرتبط‌اند و در حوادث «الروحیه» در می‌2011 و «بئر علی بن خلیفه» در فوریه 2012 و «فرنانه» در دسامبر 2012 نقش داشته‌اند. (22)

2.2. احزاب سلفی تونس

در اثر انقلاب تونس، گرایشی میان سلفی‌های تونس به منظور کسب مشروعیت قانونی از طریق تأسیس احزاب سیاسی مشاهده شد. در نتیجه این گرایش، تعدادی از احزاب سلفی در صحنه ظهور کردند که ضمن عمل در چارچوب‌های رسمی و قانونی، جویای پیشبرد برنامه‌های خویش از راه‌های مسالمت جویانه هستند.
نخستین حزب سلفی، «حزب اصالت» بود که در مارس 2012 توانست مجوز فعالیت بگیرد و به صورت قانونی به فعالیت بپردازد. رهبری این حزب را «مولدی علی»، استاد حقوق بین‌الملل و از جمله شخصیت‌های تحت تعقیب دوره بن علی به عهده دارد. این حزب از احزاب سلفی نزدیک به «حزب النور» مصر است و گرایشی آشکار به اولویت بخشیدن به دعوت و تبلیغ دینی در عرصه اجتماعی دارد.
حزب دوم، «حزب الرحمه» است که در جولای 2012 توانست مجوز فعالیت خود را دریافت کند و رسماً به فعالیت بپردازد. رهبر این حزب، «سعید الجزائری» است که از جمله افراد منشعب شده از النهضه است. این حزب نیز همچون «حزب اصالت»، بر اعمال شریعت در چارچوبی قانونی تأکید می‌کند و به ویژه بر مسائل اجتماعی طبقات ضعیف، از جمله اشتغال، بهداشت، خانه سازی و نیز آموزش متمرکز است.
سومین حزب، «جبهه اصلاح» است. این حزب در می‌2012 قانونی شد و نفوذ و اعتباری بیشتر از دو حزب نخست به دست آورد. گفته می‌شود این حزب از میان احزاب سلفی، نزدیک‌ترین رویکردها را به النهضه دارد. بنابر بعضی گزارش‌ها، این حزب را می‌توان میراث دار جبهه اسلامی اصلاح تونس دانست؛ جبهه‌ای که در اواخر دهه 1980 به مبارزه مسلحانه علیه رژیم حاکم دعوت کرد و «محمد خوجه» را در رأس خود دارد. اعضای اصلی این جبهه پس از انقلاب تونس در اجتماعی که با اخوان تونس برگزار کردند، خط مشی مسلحانه را کنار گذاشتند و در سایه تحول وضعیت تونس و سقوط نظام استبدادی و رواج آزادی‌های سیاسی، وارد فرآیندهای قانونی موجود شدند و در نتیجه، با تأسیس حزب، رسماً به صحنه سیاسی وارد شدند. این حزب افراد فراوانی را از درون النهضه که از عملکرد رهبری‌شان ناراضی بوده‌اند و نیز بسیاری از سلفی‌های جهادی را به خود جذب کرد. (23) جبهه اصلاح و کادر رهبری و اغلب پیروان آن اهداف و روش‌های حرکت «اتجاه اسلامی» (24) را دنبال می‌کنند. در مجموع، این حزب، بنا بر گفتمان مطرح شده از سوی رهبر آن، به دنبال تحقق دموکراسی است که همان نهادینه کردن شریعت است.
معروف‌ترین و قدرتمندترین حزب سلفی در دوره جدید، حزب «التحریر» است. البته به لحاظ برنامه و اهداف، این حزب تفاوت‌های بارزی با دیگر احزاب سلفی دارد. این حزب جزئی از حزب التحریر در سایر کشورهای اسلامی به شمار می‌رود که در اصل از سوی مجموعه‌ای انشعاب یافته از اخوان المسلمین در دهه 1950 تأسیس شد و هدف خود را اعاده خلافت و نیز حرکت به سوی حاکم کردن شریعت در امت اسلامی تحت حکومت خلافت قرار داد. این حزب اساساً در واکنش به تغییر اهداف اخوان المسلمین و گرایش تدریجی آن به حرکت در چارچوب‌های موجود شکل گرفت و هدف احیای خلافت را که به تدریج در گفتمان اخوانی رنگ می‌باخت، محقق کرد.
این حزب فعالیت خود را در دهه 1980 آغاز کرد و در آن دوره در سایه فضای سرکوب حاکم بر تونس، به صورت مجموعه‌ای کوچک و کم تحرک عمل می‌کرد. هم چنین در برخی مناطق تونس پایگاه‌های مردمی قابل توجهی دارد؛ به ویژه در مناطق حاشیه‌ای پایتخت و نیز برخی از شهرهای اطراف آن، محبوبیتش حتی از النهضه بیشتر است. حزب التحریر به دلیل ایستارهای تندی که اغلب در برابر نهادهای دولتی و در مخالفت با رویه‌های حاکم بر آن اتخاذ می‌کند، بسیاری از جوانان و طرفداران جریان‌های سلفی جهادی را جذب کرده و می‌کند.
از دید این جوانان، التحریر تنها حزبی است که از اسلام راستین دفاع می‌کند و جویای حاکم کردن آن بر تونس و سایر کشورهای اسلامی است. جالب آن که به رغم عدم پذیرش واقعیت‌های سیاسی موجود و نیز دولت ملی و دموکراسی، حزب التحریر در دوره پس از انقلاب، بارها درخواست خود را برای تبدیل شدن به حزبی قانونی مطرح کرده است که تا پیش از تشکیل دولت تحت رهبری النهضه، این درخواست رد می‌شد، اما با فشارهایی که این حزب به دولت موسوم به «ترویکا» تحت رهبری النهضه وارد کرد، در نهایت توانست در جولای 2012، وضعیت قانونی به دست آورد و به فعالیت رسمی بپردازد.
حزب التحریر کاملاً خود را از سایر احزاب سلفی دور می‌کند و بنابر گفتمان مطرح شده از سوی رهبر آن، دیگر احزاب سلفی یا به شدت به عربستان سعودی نزدیک‌اند و ایدئولوژی وارد شده از این کشور را در تونس دنبال می‌کنند یا آن که جریان‌هایی خشونت طلب‌اند که به صورت تاکتیکی، حزب تأسیس کرده‌اند و وارد فرآیند سیاسی جدید تونس شده‌اند. از دید این حزب، سلفیت علمی در حال حاضر کاملاً در اختیار عربستان است و از سوی این کشور برای منحرف کردن خیزش‌های انقلابی و جلوگیری از رسیدن آن‌ها به خاک عربستان و کشورهای شبه جزیره عرب استفاده می‌کند. از سوی دیگر، به رغم کنار گذاشته شدن خشونت به عنوان استراتژی از سوی سلفیت جهادی، از دید حزب التحریر، آن‌ها به رغم اعلام دوری از خشونت، با بهره گیری از ابزارهای خشونت آمیز به تخریب سلفیت واقعی (که حزب التحریر است) می‌پردازند.
از میان چهار حزب سلفی یاد شده، «حزب اصلاح» به رغم طرح انتقادات، از سایر احزاب به النهضه و جریان اسلام گرایی میانه نزدیک‌تر است. دو حزب «الرحمة» و «الاصالة» توجه چندانی به مسائل سیاسی ندارند و اغلب جویای تحولات اجتماعی‌اند. از میان این احزاب، تنها حزبی که جریانی تحول خواه و مخالف وضع موجود سیاسی است، حزب التحریر است که برنامه‌ی ایدئولوژیک مشخصی با هدف تأسیس خلافت اسلامی و بازگشت به سیره سلف صالح دارد و دموکراسی جدید تونس را رد می‌کند. با این حال، التحریر در صحنه سیاسی تونس حضوری رسمی یافته، به عنوان نیرویی اثرگذار مطرح است. (25)

3. اقدامات سلفی‌ها پس از انقلاب در تونس

از هنگام سقوط رژیم بن علی، تونس به تدریج وارد دوره‌ای از خشونت شد که جریان سلفی در آن نقش محوری داشت. ترور مخالفان سیاسی، به ویژه چهره‌های سکولار شناخته شده تونس، از جمله این گرایش‌های خشونت بار در جریان سلفی بوده است. آغاز راه با ترور «شکری بلعید»، دبیر کل حزب ملی گرایان دموکراتیک بود که پس از تهدید مکرر از سوی سلفی‌ها، در نهایت در فوریه 2013 ترور شد. اگرچه هیچ گاه مشخص نشد که چه کسی مسئول این ترور است، اما تمام شواهد نشان می‌دهد که سلفی‌ها مسئول اصلی بوده‌اند.
یکی دیگر از اقدامات آنان، از بین بردن مظاهر شیعی و اهل بیت (علیهم السلام) و امامزادگان منتسب به اهل بیت (علیهم السلام) است. آن‌ها جمعیت امر به معروف و نهی از منکر را با هدف ترویج فرهنگ دینی و پیش گیری از رواج فرهنگ غربی تأسیس کردند و توانستند به آن تحت نام «جمعیت میانه برای آگاه سازی و اصلاح» رسمیت ببخشند. بیش از فعالیت‌های رسمی، کنش غیر رسمی و اجتماعی سلفی‌ها در دوره جدید تونس مورد توجه قرار گرفته است؛ از جمله این فعالیت‌ها حمله به مراکز فرهنگی‌ای بوده است که غیر اسلامی تشخیص داده می‌شد. افزون بر این، در سه سال گذشته، حمله به سینماها، برخی از شبکه‌های تلویزیونی، اصناف و نیز دفاتر احزاب سکولار و میکده‌ها و کاباره‌ها در شهرهای مختلف تونس از جمله فعالیت‌های سلفی‌ها به شمار می‌رود.
در واقع، از هنگام انقلاب و سقوط بن علی، می‌توان پیوستاری صعودی در خصوص گرایش سلفی‌ها به خشونت در این کشور ترسیم کرد. افزون بر حملاتی که در بالا به آن‌ها اشاره شد، به تدریج و با درک این واقعیت که در تونس جدید برخلاف تونس بن علی، نیرویی وجود ندارد که بتواند مانع حضور فعالانه سلفی‌ها شود یا آن‌ها را سرکوب کند، خشونت به سطح بی سابقه‌ای رسید. اقداماتی مانند مقابله سلفی‌ها با نیروهای امنیتی در شهر «جندوبه» در فوریه 2012، مبارزه با سایر نیروها در سطح دانشگاه‌ها و نیز خارج از آن‌ها و تلاش برای جایگزین کردن پرچم سیاه رنگ جماعت سلفی به جای پرچم تونس که در موارد بسیاری به رویارویی‌هایی هر چند محدود انجامیده، حاکی از تشدید تدریجی خشونت از سوی جریان سلفی بوده است. (26)
در ژوئن 2012، در نتیجه حمله سلفی‌ها به نمایشگاه نقاشی در پایتخت، که به درگیری‌های مهمی انجامید، رژیم مجبور شد به مدت دو روز حالت فوق العاده اعلام و قانون منع آمد و شد را اجرا کند. در ماه رمضان 2012 رویارویی‌ها وسیع‌تر شد. سلفی‌ها از یک سو با نیروهای امنیتی و از سوی دیگر با اعضای النهضه به زد و خورد می‌پرداختند و جو ناامنی را تشدید می‌کردند. در سپتامبر همان سال در واکنش به فیلمی که در یوتیوب قرار گرفت، تظاهراتی گسترده به رهبری سلفی‌ها در برابر سفارت آمریکا انجام شد و به مدرسه آمریکایی نزدیک سفارت حمله کردند و دارایی‌های آن را به یغما بردند.
در اواخر 2012م.، وضعیت به سوی تشدید شکاف‌های اجتماعی و بروز زد و خوردهای مذهبی پیش رفت. در اکتبر این سال، حمله به صوفی‌ها یکی از کارهایی بود که سلفی‌ها انجام دادند. این حملات در مناطق مختلف صورت می‌گرفت و حاکی از رویکردی تازه در جریان سلفی در تونس پس از انقلاب، با هدف بسط ناامنی بود. در 2012 م.، در حوالی مرز مشترک تونس با الجزایر گروهی از سلفی‌ها با نیروهای نظامی درگیر شدند که به کشته شدن یک نظامی تونسی انجامید. پس از آن نیز رویارویی‌هایی میان نیروهای امنیتی و نظامی تونس با سلفی‌ها در شهرها و مناطق مختلف این کشور رخ داد که حاکی از احتمالاتی نه چندان مطلوب در خصوص آینده تونس است. از دید بسیاری از ناظران، روند تصاعدی خشونت‌های جاری در تونس، وضعیت الجزایر در اواخر دهه 1980 را به یاد می‌آورد؛ خشونت‌هایی که در نهایت به جنگ داخلی ویرانگری منتهی شد که تبعات آن تا به امروز ادامه دارد. با این حال به نظر می‌رسد تفاوت‌های آشکاری میان دو وضعیت مذکور وجود دارد. در نگاه به تونس، تعداد کشته‌ها و نیز درگیری‌ها به شدت کمتر از الجزایر در واپسین سال‌های دهه 1980 بوده است.
با وجود این، نمی‌توان به تمام فعالیت‌های خشونت آمیز صورت گرفته در دو سال گذشته با یک انگیزه و در یک چارچوب نگریست و از گرایش سازمان دهی شده و کاملاً هدفمند سلفی‌های تونس به خشونت تعبیر کرد، زیرا بسیاری از درگیری‌ها و خشونت‌های صورت گرفته، اساساً حالت فردی داشته، با انگیزه‌هایی غیر سازمانی انجام می‌شده است. با این حال، حملاتی که به برخی از مراکز فرهنگی و تفریحی تونس صورت گرفت، کاملاً سازمان دهی شده و در چارچوب گفتمان سلفی بود. (27)
علاوه بر اقدامات در سطح جامعه تونس، سلفی‌ها در سازمان دهی و اعزام جوانان تونسی به سوریه نیز فعال بوده‌اند. وزارت کشور تونس تا به حال چندین بار از متلاشی کردن باندهای انتقال جوانان به سوریه خبر داده است. لطفی بن جدو، وزیر کشور تونس، از جلوگیری از سفر هشت هزار تونسی به سوریه خبر داده است. (28) وی همچنین چندین بار مسئله موسوم به «جهاد نکاح» و رفتن دختران تونسی به سوریه برای انجام این جهاد را تأیید کرده است.

4. تعامل سلفی‌ها با النهضه

بازی و تعامل با سلفیت از سیاست‌های داخلی النهضه در تونس به شمار می‌رود. روابط ویژه میان این دو گروه بعد از انتخابات 23 اکتبر 2011 تقویت شد. النهضه در بحث تقویت مبانی دینی مردم، دست سلفی‌های علمی را در تونس بازگذاشت تا دین در میان مردم تقویت شود؛ (29) و معتقد است با این کار، النهضه نیز به عنوان جریانی دینی تقویت خواهد شد. همچنین با هدف اینکه جریان جهادی افراطی را تضعیف کند، به جریان سلفی علمی پر و بال و میدان داد. بدین منظور راشد الغنوشی، وزیر امور دینی را از افراد نزدیک به خود قرار داد و به این ترتیب بسیاری از مساجد در اختیار سلفی‌ها قرار گرفت. البته برخی تندروی‌ها از سوی سلفی‌ها صورت گرفت، به طوری که وزارت امور دینی به مقابله با جریان افراطی مجبور شد و درگیری‌هایی نیز بین آن‌ها رخ داد. (30)
شیخ راشد، معتقد است سلفی‌ها فرزندان جامعه‌اند و همان طور بن علی نتوانست جریان افراطی را با تندروی سرکوب کند، النهضه نیز نمی‌تواند با جریان تندروی سلفی به سختی برخورد کند. لذا نباید با سلفی‌ها برخورد امنیتی و پلیسی شود، بلکه باید آن‌ها را متقاعد کرد تا وارد بازی و فضای سیاسی شوند. (31)
حمله به سفارت آمریکا در تونس، که این گروه آن را سازمان دهی کرده بود، تا حدودی به این تلاش‌ها لطمه زد و چهره دولت تونس در سطح بین‌المللی را هم ناتوان نشان داد. بعد از ترور «شکری بالعید» و «محمد البراهمی»، از مخالفان چپگرای دولت تونس، که گفته می‌شود به دست سلفی‌ها ترور شدند، فشارها بر النهضه به عنوان حامی سلفی‌ها در تونس افزایش یافت. (32) از طرفی، النهضه، که ابتدا زمینه فعالیت سلفی‌ها را در مساجد و نهادهای دینی تونس فراهم کرده بود، با این اتهام سلفی‌ها مواجه شد که النهضه بیش از اندازه سکولار است و شریعت اسلامی را در جامعه تونس اجرا نمی‌کند. حتی در برخی مواقع، سلفی‌ها ائمه جماعات النهضه را از مساجد بیرون کردند و درگیری‌هایی نیز بین دولت و سلفی‌ها به وجود آمد. بعد از این تحولات، راشد الغنوشی در اظهاراتی، سلفی‌های تندرو را خوارج زمان معرفی کرد. (33) از این رو النهضة در یک سال اخیر که در مسند حکومت بود، کوشید در نحوه برخوردش با این گروه تجدید نظر کند. بدین ترتیب، النهضه مجبور به تغییر راهبرد شد و سخت شدن رویکرد حزب به صورت جدی با اعلان انصارالشریعه به عنوان سازمان تروریستی در 2013 م. آغاز شد. (34)
به نظر می‌رسد النهضه، در ابتدا، با سیاست باز گذاشتن دست سلفی‌ها در تونس، و در ادامه، با فشار بر آن‌ها و دست گیری برخی از عناصر سلفی، اهداف زیرا را دنبال می‌کرد:
الف. اینکه نشان دهد سلفی‌ها نماینده اسلام واقعی در تونس نیستند.
ب. ترساندن قدرت‌های خارجی، مثل فرانسوی‌ها، آمریکایی‌ها و ...، از سلفی‌ها و کسب حمایت غرب برای حاکمیت اسلامگراهای میانه رو در تونس؛ 98 درصد مردم تونس مسلمان‌اند و اگر غرب به حضور اسلام گراهای میانه و النهضه در قدرت راضی نباشد و در سیاست‌های آن‌ها اخلال ایجاد کند، احتمال حضور اسلامگراهای تندرو در جامعه وجود خواهد شد. النهضه می‌خواهد از این طریق، حمایت نقش آفرینان غربی دخیل در تونس را با خود به همراه داشته باشد.
ج. الغنوشی با میدان دادن به سلفی‌ها، کوشیده است آن‌ها را وارد روند سیاسی کرده، از این طریق کنترلشان کند. النهضه می‌کوشد جهت تقویت جایگاه خود در مقابله با رقبای سکولارش، سلفی‌ها را به سمت خود جذب کند. به غیر از جهادی‌ها، در دو طیف دیگر سلفی‌ها، یعنی سلفی‌های علمی و حرکتی، همواره شاهد بوده‌ایم که آن‌ها در صف حاکمان قرار داشته‌اند. حلقه اول النهضه نیز به جریان سلفی‌های علمی گرایش دارند. النهضه، جنبش سلفی‌ها را متحد خود برای دوران سخت و زمان انتخابات می‌بیند، به طوری که احتمال حمایت النهضه از جنبش سلفی‌ها در انتخابات آتی 2014 زیاد است.

5. آینده پیش روی سلفیت در تونس

با توجه به حضور سه طیف مختلف جریان سلفی در تونس و اختلافات این سه طیف در اهداف، روش‌ها و مهم‌تر از آن، در برخی از باورهای دینی با یکدیگر، می‌توان آینده متفاوتی را برای آن‌ها در نظر گرفت. پس از انقلاب، تحولی آشکار در رویکردهای جریان‌های سلفی بروز یافت. در واقع سلفی‌های بازگشته از زندان و تبعید، با واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی نوینی روبه رو شدند که تغییر در گفتمان و رویکردها را به آن‌ها تحمیل می‌کرد. از جمله ویژگی‌های بارز وضعیت سیاسی و اجتماعی جدید جامعه تونس، تغییر مسالمت آمیز رژیمی بود که سلفی‌ها با رویارویی نظامی نتوانسته بودند آن را متزلزل کنند.
نکته دوم آن که در فضای جدید، آزادی برای سازمان دهی و فعالیت‌های بی سابقه به جریان سلفی داده شد، به نحوی که مبارزه با وضعیت موجود، معنای خود را از دست داد.
در نتیجه تحولات یاد شده، جریان سلفی به بازبینی نگاه خویش پرداخت و رویکردهای خود را متناسب با وضعیت جدید، باز تعریف کرد. از جمله نتایج این بازبینی آن بود که سرزمین تونس از سوی این جریان به عنوان سرزمین دعوت و ابلاغ دین در نظر گرفته شد و دیگر برخلاف گذشته، سرزمین جهاد و مبارزه نبود؛ امری که نشان دهنده آمادگی جریان سلفی برای پذیرش تغییر و ورود به زندگی حزبی در چارچوب موجود بود. دومین نتیجه، تلاش برای گسترش فعالیت‌های اجتماعی و خیریه این جریان بود که در فضای آزاد پس از انقلاب، امکان پذیر بود و از آن استقبال می‌شد.
سوم آن که جریان سلفی به جای مبارزه با رژیم، تلاش برای وارد کردن شریعت به قانون اساسی را مهم‌ترین هدف خود در دوره جدید تعیین کرد و به منظور تحقق آن، فعالیت‌های خود را گسترش داد.
از هنگام انقلاب، جریان سلفیت جهادی با گسترش فعالیت‌های رسمی خود و دوری از خشونت، حضورش را در صحنه گسترش داد و با تأسیس «جماعت انصارالشریعه» و برگزاری نشست‌ها و همایش‌های گسترده، حجم حضور اجتماعی خود را نشان داد. شعار بزرگ‌ترین همایش سلفی‌ها در 2011 م. در شهر قیروان، «از خود ما بشنوید و درباره ما نشنوید» (35) بود که گویای آگاهی این جریان در مورد چهره مخوفی بود که در تونس از آن وجود داشت. (36) این همایش با حضور شیوخ بزرگ سلفیت جهادی، از جمله «شیخ الضریر الادریسی»، و نیز حدود پانزده هزار تن از اعضا و طرفداران این جریان برگزار شد.
اگرچه تحولات یاد شده در بالا نشان دهنده بروز تغییراتی در گفتمان و عملکرد سلفیت جهادی بود، این بدان معنا نیست که این جریان به کلی از تاریخ و ریشه‌های فکری خویش فاصله گرفته باشد. در واقع این جریان به تدریج در برابر وضعیت تازه ایجاد شده در تونس قرار گرفت و حتی هنگامی که تصور می‌شد در نتیجه انقلاب و بازگشت سلفیت به صحنه به صورتی رسمی مانع گرایش آن به تکفیر مخالف و نیز سبب عملکرد آن در چارچوب‌های قانونی موجود خواهد شد، مطالعه گفتمان آن نشان داد که بحث تکفیر و لزوم پیروی از قرائت‌های این جریان همچنان در گفتمان اجتماعی و سیاسی آن موج می‌زند.
لذا با توجه به این که بستر جامعه تونس هرگز افراطی نیست و رویکرد مسلحانه را نمی‌پذیرد و در حقیقت، تفکر سلفی‌ها با چیزی که مردم از میانه روی در امور دینی می‌خواهند، تناقض دارد، این امر خود مانع مهم فراروی گروه‌های تندروی سلفی در تونس خواهد بود. علی رغم فقدان فضای مثبت در تونس برای فعالیت این جریان، اگر جریان سلفی‌گری در دیگر نقاط دنیا رشد کند، قطعاً در تونس هم شاهد افزایش فعالیت آن‌ها خواهیم بود. بدون در نظر گرفتن این مسئله، با توجه به فضا و فرهنگ جامعه تونس، به نظر می‌رسد جریان‌های تندرو، جهادی و رادیکال سلفی تونس، که خواهان خلافت اسلامی با استانداردهای وهابیت‌اند، نمی‌توانند در جامعه تونس عمق داشته باشند و جریانی دائمی نخواهند بود و در آینده نیز تأثیر عمده و مهمی در این کشور نخواهند داشت و نقش آن‌ها هر از گاهی به عنوان یک نیروی اخلالگر قابل تصور خواهد بود. (37) در حال حاضر نیز هر چند انصار الشریعه در قالب انجمن‌هایی در تونس حضور دارند، اما به حوزه زیرزمینی انتقال یافته‌اند و شاخه‌های نظامی آن‌ها در خانه‌ای تیمی در تونس و در کوه‌های مرزی با الجزایر مستقر شده‌اند و تحرکاتشان به گونه‌ای محدود شده است.
دو طیف دیگر سلفی‌ها، یعنی سلفی‌های علمی و حرکتی، وضعیتی متفاوت با سلفی‌های جهادی خواهند داشت. با توجه به این که سلفی‌های علمی قیام علیه حاکم را حرام و فعالیت سیاسی و حزبی و نیز جمعیتی را مذموم می‌دانند، همچنان در جامعه آینده تونس حضور خواهند داشت، اما با توجه به نزدیکی شان به النهضه، حضور النهضه در حاکمیت آینده تونس، باعث گسترش فعالیت‌های آن‌ها در جامعه، به خصوص نهادهای دینی خواهد شد.
با توجه به این که سلفی‌های حرکتی، زندگی سیاسی دموکراتیک را پذیرفته‌اند و با تشکیل حزب، در فعالیت‌های سیاسی جامعه مشارکت عملی دارند، شاهد حضور جدی‌تر این جریان در آینده تونس خواهیم بود. البته این جریان به تنهایی توانایی حضور در صحنه سیاسی و اجتماعی تونس را نخواهد داشت و به هر میزان که این طیف سیاست‌های خود را با واقعیت‌های جامعه تونس و سیاست‌های النهضه، به عنوان مهم‌ترین جریان اسلامگرای تونس هماهنگ کند، در کنار این حزب می‌تواند به نقش آفرینی در صحنه تونس بپردازد. (38) لذا در میان جریان‌های مختلف سلفی در تونس، جریان معتدل سلفی با همراهی سایر احزاب میانه روی اسلامی، حضوری پررنگ‌تر نسبت به همتایان تندروی خود خواهد داشت.

نتیجه‌گیری

جریان سلفی در تونس را می‌توان به سه طیف تقسیم کرد. در این میان، جریان‌های سلفی حرکتی و علمی با توجه به باورها و مبانی اعتقادیشان، حضوری پر رنگ‌تر نسبت به جریان جهادی در تونس خواهند داشت. جریان جهادی، که مهم‌ترین جریان مشکل ساز در تونس است، می‌تواند بر امنیت و ثبات آینده تونس تأثیر بگذارد. با توجه به این که بستر و فضای جامعه تونس با تفکر سلفی‌ها متضاد است، حضور و گسترش فعالیت آن‌ها با موانع مهمی روبه رو خواهد شد.
در عین حال، برای برخورد با سلفی‌های جهادی، توجه به چند نکته مهم است؛ نکته اول، تفسیر اقتصادی از پدیده سلفی جهادی در تونس است. آن چه مشخص است این است که جریان سلفی جهادی تا حدودی محبوبیت خود را به دلیل مشکلات اقتصادی است که جریان سلفی جهادی تا حدودی محبوبیت خود را به دلیل مشکلات اقتصادی کشور از طریق کمک به مناطق فقیرنشین کسب کرده است و در پی آن، توانسته است ضمن نشر افکار و اندیشه‌های خود، علاوه بر اقدامات ناامن کننده در داخل تونس، صدها جوان تونسی را تحت نام «جهاد» برای جنگ در سوریه بسیج کند. لذا به میزان بهبود وضعیت اقتصادی تونس، می‌توانیم شاهد به حاشیه رانده شدن این جریان در تونس باشیم.
نکته دوم این که عدم درک صحیح از اسلام، باعث گرایش جوانان به این جریان‌ها شده است. آنچه مشخص است این است که این جریان بخشی از جامعه تونس به شمار می‌رود و نمی‌توان آن‌ها را سرکوب کرد و پیروانش را به زندان انداخت، بلکه باید بطلان فکری و عقیدتی‌شان را در فضایی غیر متضاد با دین مبین اسلام ثابت کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشیار روابط بین‌الملل گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان.
2. دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان.
3. محمد نجیب وهیبی، السلفیة فی تونس، http://arabobservatory.com
4. توفیق مدینی، تونس الثوره المخذوره و بناء الدوله الدیموقراطیه، ص 107.
5. محمدنجیب وهیبی، «السلفیه فی التونس»، http://arabobsercatory.com/?p=6951
6. «تونس در مسیر ثبات سیاسی»
http://www.khabarpu.com/h.php.t=180-xFA-xNEWS-x81014.17-xixalx-xdvul-ij-tlxj=ehad-lxalx-h-axjuav.
7. محمد کریشان، «السلفیون فی تونس»:
http://www.cttcyssir.com/index.php/news-art/articalcs/articalcs/1508-201203-28-09-49-17.html.
8. همان.
9. Monica Marks, Youth politics and Tunisian Salafism, p.109.
10. حسن احمدیان، «سلفی‌گری و احزاب سلفی در تونس بعد از انقلاب».
11. احمد نظیف، «تونس: السلفیة و اخواتها من تراث الحنابله الی افکار الجهاد و مروراً بالوهابیة» موقع الحوار، http://www.ahcwar.org/dcbat/show.art.asppaid=92798
12. همان.
13. عثمان لحیانی، «هل یفرط التونسیون فی نعمة السلم؟ السلفیه فی تونس ... شرطه اسلامیة و خیم دعویه و قوافل خیریة» موقع الخبر، 9 نوفمبر 2012م.
14. حسن احمدیان، «سلفی‌گری و احزاب سلفی در تونس بعد از انقلاب»، ص 12.
15. محمد کریشان، «السلفیون فی تونس»، 28 آذار، مارس 2012 م.
http:www.etteyssir.com/index.php/news-art/articales/articales/1508-2012-03-28-09-49-17.html.
16. همان.
17. همان.
18. Monica Marks, Youth Polities and Tunisan Salafism, p.111.
19. آمال موسی، «رسائل السلفیه الجهادیه فی تونس»، 2 تشرین 2/ نوفمبر 2012م.
http:www.islammaghribi.com%d9%85%
20. محمد کریشان، «السلفیون فی تونس»، 28 آذر/ مارس 2012م.
21. Ross Gartensein, Ansar Al-sharia Tunisia’s long gam: Dawa, Hisba, and jihad, p.6.
22. توفیق مدینی، تونس الثورة المغدورة و بناء الدولة الدیموقراطیه، ص 107.
23. Fabio Merone and Francesco Cavatorta, «Salafist Moouvance and Sheikh-ism in the Tunisian Democratic Transition», in: Working Paper in International Studies, no. 7, 2012.
24. اتجاه اسلامی نام دیرین النهضه در دهه 1980 م. بود. این اشاره به تبعیت از اهداف و روش‌های اتجاه اسلامی که اغلب این حزب مطرح می‌کنند متضمن این معناست که حزب النهضه از اهداف اولیه‌اش منحرف شده است و حزب اصلاح، جویای احیای آن است.
25. حسن احمدیان، «سلفی‌گری و احزاب سلفی در تونس بعد از انقلاب»، مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، ش 123، ص 32.
26. أیمن خالد، «تونس فی ظل السلفیة الحدیدة»، 3 نوفمبر 2012.
http://www.citoyen.tn%d9%85%D9%82
27. حسن احمدیان، همان، ص 20.
28. «الارهابیون التونسیون الموجودون فی سوریة، خطر حقیقی علی أمن تونس، 5/3/2014م.
http://www.asharaqalarabi.org.uk/-532014-ad-id!59092.ks.
29. Claude Moniquet, The involvement of salafism-Wahhabism in the support and supply of arms to Rebel Groups Around the world, in: CEO, European Strategic Intelligence and security Center (ESISC). European Parliament’s Committee on Foreign Affairs, Belgium, 2013, p.20.
30. Anouar Boukhars, In The Crossfire: Islamists Travails in Tunisia, in: Carnegie Endowment for International Peace, Publications Department, 1779 Masschusetts Avenue, NW, Washington, DC 2003, 2014, p.19.
31. Rashid Ghannouchi, Interview with Le Monde, October 10, 2012.
32. Moniquet, Claude, The Involvement of Salafism Wahhabism in the Support and Supply of Arms to Rebel Groups Around the World, in: CEO, European Strategic Intelligence and security Center (ESISC), European Parliament’s Committee on Foreign Affairs, Belgium, 2013, p. 20.
33. «نگاهی به احزاب صاحب قدرت در تونس، فرصتی برای تولد احزاب سیاسی»، مجله بیداری اسلامی، س 2، ش6، آبان 1393، ص 28.
34. Anouar Boukhars, In the Crossfire: Islamists Travials in Tunisia, in: Carnegie Endowment for International Peace, Publications Department, 1779 Massachusetts Avenue, NW, Washington, DC 2003, 2014, P. 19.
35. إسمعوا منا و لا تسمعوا عنا.
36. ماهر عباسی، «تأملات فی واقع السلفیة المعاویة فی تونس»، موقع الحوار، 26 نوفمبر 2013 م.
37. هوشنگ عزیزی، «جریان شناسی سلفی‌ها در تونس»، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 7/12/1391.
38. همان.

منابع تحقیق :
1. «نگاهی به احزاب صاحب قدرت در تونس، فرصتی برای تولد احزاب سیاسی»، بیداری اسلامی، س 2، ش 6، 1392.
2. احمدیان، حسن، «سلفی‌گری و احزاب سلفی در تونس بعد از انقلاب»، در مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، ش 123، تهران، 1393 ش.
3. عباسی، ماهر، «تأملات فی واقع السلفیة الجهادیة فی تونس»، موقع الحوار، (26 نوفمبر 2013 م).
4. لحیانی، عثمان، «هل یفرّط التونسیون فی نعمة السلم؟ السلفیة فی تونس... شرطة إسلامیة وخیم دعویة وقوافل خیریة»، موقع الخبر، (9 نوفمبر 2012 م.).
5. مدینی، توفیق، تونس الثوره المغدوره و بناء الدوله الدیموقراطیه، بیروت 2012 [بی نا]
6. Boukhars, Anouar, IN The Crossfire: Islamists Travails in Tunisia, Carnegie Endowment for International Peace, Publications Department, 1779 Massachusetts Avenue, NW, Washington, DC 2003, 2014.
7. Gartensein, Ross, Ansar Al-Sharia Tunisia’s Long Game: Dawa, Hisba, and Jihad, the International Center for Counter-Terrorism (ICCT)-The Hague, 2013.
8. Ghannouchi, Rashid, interview with Le Monde, October 10, 2012, Boukhars, 2014.
9. Marks, Monica, Youth Politics and Tunisian Salafism: Understanding the Jihad Gurrent, Mediterranean Politics, Vol. 18, No 1, St Antony’s College, Oxford University, UK, 2013.
10. Moniquet, Claude, The involvement of salafism-Wahhabism in the support and supply of Arms to Rebel Groups around the World, CEO, European Strategic Intelligence and security Center (ESISC), European Parliament’s Committee on Foreign Affairs, Belgium, 2013.
11. Merone, Fabio; Cavatorta, Francesco, Salafist Moouvance and Sheikh-ism in the Tunisian Demorcratic Transition, Working Paper in International Studies, no. 7, 2012.
12. ahewar.org
13. arabobservatory.com
14. asharqalarabi.org.uk
15. citoyen.tn
16. etteyssir.com
17. islammaghribi.com
18. khabarpu.com
19. opinionslibres.net

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدرسه اهل البیت (ع)، چاپ اول.